دماوند بعد از تو...


گوشه ی پایتخت کوهی سرد
یا که آتش فشان خاموشی است
خواب رفته بدون لبخندت
سالهاست در محاق بیهوشی است
حس لبخند تو از آغاز
بهترین هدیه ی خداوند است
قدمت خنده های تو بی شک
بیش از افسانه ی دماوند است
کوه خوابیده زیر برف ستبر
سال ها همین که بوده و هست
داده از دست دست گرمت را
که پس از تو به برف راهه نشست

وقتی از نقش سر درآوردی
رنگ آبیِ آسمان بودم
تو مرا دست ابرها دادی
تا که باران بر جهان بودم
تا تو نقاش زندگی باشی
رنگ می شوم دوباره در بومت
ای که هر شعر عاشقانه ی من
وقف این خنده های معصومت
زندگی را بنوش با لبخند
مثل سهراب و چای و حبه ی قند (1)
عاشقانه نگاه کن من را
بی هوا، بی خیال و دوباره بخند...

(1) زندگي جيره مختصريست
مثل يك فنجان چای
و كنارش عشق است
مثل يک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان بايد كرد…

(سهراب سپهری)



 



تاريخ : شنبه 8 خرداد 1395برچسب:نوید بهداروند, اشعار , شعر معاصر, ادبیات انگیزشی, انگیزش, | | نویسنده : نوید بهداروند |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد